حسین کودک 5 سالهای است که به همراه دو برادر دیگرش در پارکها و خیابانهای کرج فال میفروشند. او یک مهاجر غیرقانونی افغانی است و اجازه تحصیل در ایران را ندارد، اما چند ساعت در هفته در یک موسسه غیردولتی به کلاس پیش دبستانی میرود. من در این موسسه با او شروع به صحبت کردم و او به راحتی و بدون خجالتی که از بیشتر بچهها در این سن انتظار میرود با من وارد گفتگو شد. نکتهای که در صحبت با حسین
تبیین نظری: صحنه یا صحنه های تاریخ، پهنه هایی زمینی هستند با نام هایی آشنا یا بیگانه که "کشور" یا "منطقه" نامیده شود. (برتون:1931)
هویت هر انسانی با تعلق او به پهنه جغرافیایی خاص که "کشور" او است، گره خورده است و هم چنین با هر آنچه که با این "کشور" همچون زنجیری است؛ فرهنگ، تاریخ، زبان، لباس خاص و... . این مرزها و طبقه بندی ها تماما به عنوان گروه هایی هستند که فرد برای کسب هویت به عضویت
اجازه بدهید اول خودم را معرفی کنم: اسم من رسول است. مثل شما، من هم شخصیت یک رمان هستم که عنوانش «لعنت به داستایفسکی» است. نویسندهی عزیز شما، آلبر کامو، شاید از نویسندهی من متنفر میشد به خاطر این توهین به استاد معنوی او. این مشکل آنهاست. مثل شما، من هم میگویم «این تقصیر من نیست». اگر برای شما نامه مینویسم، از اینروست که بهتان بگویم، برخلاف چیزی که نویسندهام میپندارد و ادعا میکند،
صدای زنان افغانستان، صدای سکوت است. صدایی که از پشت برقع های ضخیم آبی به گوش نمی رسد. نه به گوش من که مسافری بیش نیستم، نه به گوش مردانشان که هم بالش یکدیگرند و نه به گوش آن غریبه ها که با نام سازمان ملل در خودروهای در بسته، در ازدحام خاک و دوچرخه و ماشین، با سرعت ازاین سر شهر به آن سر شهر می روند.
توضیح: روز اولی که سفر سه ماهه ام به آسیای مرکزی را شروع کردم، از به یاد ماندنی ترین روزهای سفرم است و جالب اینکه تا به حال آن را ننوشته ام. سایت «انسان شناسی و فرهنگ» این انگیزه را ایجاد کرد تا برخی دیگر از خاطرات سفرم را که تا کنون منتشر نشده است، بنویسم.
تصویر: یکی از زندانیان گوانتانامو در حال انتقال
در سال 1373 (1994) و در اوج جنگهای داخلی میان گروههای مجاهدین، طالبان از جنوب افغانستان ظاهر شدند. خاستگاه آنان را مدارس دینی (به ویژه مدارس دیوبندی) ناحیة مرزی شمال غرب پاکستان و مناطق قبایلی وزیرستان و سرحدّ میدانند.1 آنها خود را طلاب علوم دینیای معرفی
تصویر: کودک افعان در حال بازی با تانک تخریب شده شوروی در جلال آباد
وقتی از سفیر روسیه در کابل در باره خروج پیشبینی شده سپاهیان غربی در سال ۲۰۱۴ پرسیدند، نتوانست به تجربه –و اشتباهات– اتحاد شوروی در سال های دهه ۱۹۸۰ باز نیاندیشد. اما سی سال پیش از این شوروی از جنبش بومی کمونیستی سرکش و به تفرقه افتاده ای پشتیبانی می کرد که
تصویر: رحیمی
عتیق رحیمی نویسنده توانای افغانی، برنده جایزه ارزمند گنکور برای رمان زیبایش سنگ صبور، من و همسرم و همکار و یاردیرینش محمود شکراللهی هنرمند سینماگر و بازیگر و رماننویس مقیم پاریس را به شام در رستوران مجللی (سپتامبر 2009) دعوت کرد. رستوران گران قیمت آراستهای که یک بخشش، کتابخانه است و به گفته عتیق، پاتوق روشنفکران و هنرمندان پاریسی و خود، سالهاست که بعدازظهرها تا شامگاه،
وجه فرهنگی حضور قومیت ها و ملیت های دیگر در فرهنگ خودی، همواره با بخشودگی ها و گشایش های فرهنگی ای همراه می شود که به میزان پذیرش در آن فرهنگ خودی بستگی دارد. بی شک در فضای جغرافیایی کثرت گرایی که در دنیای پس از یازده سپتامبر شکل پذیرفت، دیگر درخودبودگی و استقلال فرهنگی واجد ارزش های انسان شناسانه نیست، ازهمین رهگذر فرهنگ در جهان پسایازده سپتامبری به جهانی با فرهنگ