ارسطو: داشتن دوستان زیاد، یعنی نداشتن هیچ دوستی.
افسانه قسمت مهمی از فولکلور را تشکیل می دهد. در افسانه ها علاوه بر چیزهای دیگر که عموماً از فلکلور عاید جامعه شناسان و غیره می شود، می توان بهترین و اصیل ترین نثر زبان را پیدا کرد. به علاوه افسانه ها سرشار از ترکیبات زیبا و تعبیرهای لطیف آن زبانند.
بهرنگی، صمد (1347)، مشخصات قهرمان در افسانه های آذربایجان، آرش، شماره 18، آذر
افسانه قسمت مهمی از فولکلور را تشکیل می دهد. در افسانه ها علاوه بر چیزهای دیگر که عموماً از فلکلور عاید جامعه شناسان و غیره می شود، می توان بهترین و اصیل ترین نثر زبان را پیدا کرد. به علاوه افسانه ها سرشار از ترکیبات زیبا و تعبیرهای لطیف آن زبانند.
مثلاً در داستان های کوراوغلو می توان نثر زبان ترکی را سراغ گرفت. نگفته پیداست که افسانه های هر ملت و کشوری خصوصیاتی دارد که آنها را از افسانه های ملل دیگر متمایز می کند. در محیط های جغرافیایی مختلف و از حوادث و شرایط تاریخی گوناگون افسانه هایی با خصوصیات متفاوت زاده می شود. مثلاً آنچه در نظر اول در فلکلور سیاه پوستان دیده می شود رنج و حسرت عظیمی است که در طی هزاران سال بردگی و استثمار شدن بر آنها سنگینی کرده است و لاجرم در فلکلورشان منعکس شده است.
اصولاً فلکلور نشان دهنده و منعکس کننده احوال و افکار و آرزوهای طبقات محروم و پایین اجتماع است و گاهی که از بالاترها و اشراف صحبت می شود، هنگامی است که طبقات محروم به ناچار ضمن امرار معاش و تحصیل با آنها برخورد می کنند.
چون روی سخن در این مقاله با افسانه های آذربایجان است همین قدر مقدمه چینی هم کفایت می کند.
در دو سه جای دیگر هم گفته شده که می توان داستان های فلکلوریک آذربایجان را سه دسته کرد؛
در اینجا فقط می پردازیم به خصوصیات افسانه های دسته سوم
سخنی درباره چند تن از قهرمانان و چهره های مشخص افسانه ها:
کچل گاهی کَمَکی تنبل و تن پرور است. اما وقتی که مجبور به کارکردن و سیر کردن شکم خود می شود چنان کارهایی می کند و چنان مردی و هوش و فراستی از خود نشان می دهد که پادشاهان و وزیران و دیوهای پر زور از دستش عاجز می شوند. در دو کلمه بگویم؛ کچل تنبل و در عین حال چالاک و کارکن است و خوب می تواند حقه سوار کند. حرف های بامزه خیلی بلد است. داستان نویس معاصر غلامحسین ساعدی در یکی از داستان هایش از این چهره ی آذربایجانی به نحو خوب و استادانه بهره برداری کرده است.
در افسانه های آذربایجان کچل اغلب با وزیر و گاهی با پادشاه در می افتد و همیشه پس از شکست ها و خفت ها و گول خوردن های متوالی پیروز می شود و یک هو می بینیم داماد پادشاه یا خود به جای پادشاه نشست و ننه ی پیرش را هم وزیر کرد.
کچل سمبل فرد محروم و زجردیده ی اجتماع است که همیشه در آرزوهای نیک بختی سوخته و خواسته است که روزی خود فرامانروای خویش باشد.
دیوها گاهی عاشق دخترها و زن ها می شوند و آن ها را می دزدند. بندرت هم زنی عاشق دیوی می شود و او را می آورد در خانه اش پنهان می کند. مثلاً در افسانه ی " نارخاتین"
جان دیوها اغلب در شیشه ای یا میان جارویی و آیینه ای پنهان است که اگر آن را بر زمین بزنند دیو نعره می کشد و می میرد.
رویا آسیایی
roya_asiaei@yahoo.com
صمد بهرنگی
http://anthropology.ir/node/6695
ورود به صفحه مقالات قدیمی
http://anthropology.ir/old_articles
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294