(Go: >> BACK << -|- >> HOME <<)

سرآغاز

سبک زندگی و روابط اجتماعی در عرصه ی شهر

ملیحه درگاهی
city lifestyle.jpg

مقدمه:
جامعه از بر هم کنش های (تعامل های) الگو داری که افراد به هنگام پیوند با یکدیگر، به منظور دستیابی به هدف های گوناگون می آفرینند، تشکیل شده است. جامعه هویت تعاملی و معنی دار است و جهان اجتماعی برای افراد درگیر آن دارای معنی و اهمیت شخصی است. هویت های فردی و اجتماعی در فرایند تعامل های اجتماعی رشد می کنند. ما در تعامل با دیگران است که یاد می گیریم چه کسی هستیم و چه کسی خواهیم شد. به اعتقاد جنکینز هویت فردی که وجه تمایز فرد از دیگران است در جامعه تکوین می یابد. اجتماعی شدن نخستین و تعاملات اجتماعی که در همه طول عمر روی می دهند سبب می شود افراد بتوانند در پرتو آنها خود را تداعی کنند. درعین حال خود مفهومی است پویا که در سرتاسر عمر تحول می یابد و در آن تعاریف درونی و بیرونی ترکیب می شوند. از دیدگاه وی پیوند و پویایی ابعاد درونی و بیرونی سازنده خویشتن یا هویت است.اما درنهایت وی معتقد است شناختن خویش زمانی حاصل می شود که فرد بتواند خود را در موقعیت دیگری قراردهد ( جنکینز ،1381 : 217).
جنکینز در کتاب هویت اجتماعی یادآور می شود که هویت اجتماعی ویژگی همه انسانها به عنوان موجودات اجتماعی است زیرا هویت تمام موجودات مواد واشیاء را شامل می شود و قلمرو آن از بشریت هم گسترده تر است. او در تعریف کلی از هویت اجتماعی اشاره به شیوه هایی دارد که افراد و جماعت ها در روابط اجتماعی خود به واسطه آنها از افراد و جماعت های دیگر متمایز می شوند.
فرد با حضور و رشد یافتن در جمع علاوه بر آن که دارای هویت شخصی می شود بلکه با گرفتن عناصر مشترکی که فرهنگ خوانده می شود هویت اجتماعی پیدا می کند و با مجموعه ی این مسائل دارای تاریخ مشترک می شود. از آن پس این ما است که به دنبال کیستی خود می گردد و کیستی افراد خارج از چارچوب آن بی معنا می شود. اهمیت هویت اجتماعی تا بدانجا است که اگر فرد در اجتماعی قرار گیرد که نتواند خود را جزئی از آن به حساب آورد، قادر به تثبیت هویت شخصی خود نیز نمی باشد. یکی از دلایل احساس رها شدگی و مطرود بودن مهاجران در جامعه ای که به آن وارد می شوند در واقع انقطاع میان هویت شخصی آنها و هویت جمعی جامعه است. به اعتقاد هابرماس نیز انسجام و یکپارچگی یک فرد از طریق رابطه ی او با افراد دیگر شکل می گیرد.
علاوه بر هویت اجتماعی که از طریق تعاملات و روابط اجتماعی میان اعضای یک گروه بوجود می آید، روابط اجتماعی همچنین عامل مهمی برای شکل گیری سرمایه ی اجتماعی است. در واقع اعضای جامعه با بر قراری ارتباط با یکدیگر و پایدار ساختن آن، قادر به همکاری با یکدیگر می شوند و به این طریق چیزهایی را کسب می کنند که به تنهایی قادر به دست یافتن به آنها نمی باشند و یا با دشواری بسیار موفق به کسب آنها می شوند. انسانها از طریق مجموعه ای از شبکه ها به هم متصل می شوند و تمایل دارند ارزشهای مشترکی با سایر اعضای آن شبکه داشته باشند. با گسترش شبکه ها نوعی دارایی برای افراد عضو بوجود می آید که می توان آن را به عنوان نوعی سرمایه مورد ملاحظه قرار داد. به عبارتی ایده ی اصلی سرمایه ی اجتماعی این است که شبکه های اجتماعی، ثروتی ارزشمند هستند. شبکه ها پایه ای برای انسجام اجتماعی بوجود می آورند؛ زیرا افراد را قادر می سازند تا با هم و نه فقط با افرادی که به صورت مستقیم می شناسند، برای کسب منفعت متقابل همکاری کنند.
به اعتقاد بوردیو وجه تمایز انسانها سرمایه ی اقتصادی (مجموعه ی دارایی و درآمدهای فرد) و سرمایه ی فرهنگی (همچون سطح تحصیلات، داشتن اشیاء فرهنگی مانند کتابخانه، عتیقه جات و ...) آنان است. به اعتقاد وی یک اصل تفاوت گذار دیگر، یک نوع سرمایه ی دیگر، وجود دارد که توزیع نا مساوی آن منشأ تفاوتهای  ملاحظه شده، بویژه در حوزه ی مصرف و الگوها و سبکهای زندگی است. در نظر بوردیو سرمایه ی اجتماعی مجموعه ی منابع مادی یا معنوی است، که به یک فرد یا گروه اجازه می دهد تا شبکه ی پایداری از روابط کم و بیش نهادینه شده ی آشنایی و شناخت متقابل را در اختیار داشته باشند (فیلد، 1386: 31).
سرمایه ی اجتماعی مجموع منافع بالفعل و بالقوه را شامل می شود که کنش گران از طریق عضویت در شبکه های اجتماعی و سازمانها بدست می اورند و کلیه ی شبکه ی روابط اجتماعی افراد در جامعه را نیز در بر می گیرد. در تعریف جیمز کلمن سرمایه ی اجتماعی برای توصیف روابط میان مردم، گروهها و جماعتهایی که اعتماد و یا التزامهای دو طرفه را بوجود می آورند، استفاده می شود. این روابط، انتظارات و التزامات اعتماد ساز بین مردم به مثابه نوعی چسب اجتماعی عمل می کنند که افراد را قادر می سازد تا به شیوه ی مؤثرتری عمل کنند، جامعه را کاراتر سازند و همچنین زندگی را به طور کلی ارزشمند تر کنند. به اعتقاد وی در درون این شبکه ی روابط اجتماعی، عناصری وجود دارند که روابط اجتماعی را هدایت و کنترل کرده و شکل می دهند. این عناصر شامل اعتماد، اقتدار، حقوق، تعهد، داشتن اطلاعات و رعایت هنجارها است. به باور کلمن سرمایه ی اجتماعی شیئی واحد نیست بلکه شامل انواع چیزهای گوناگونی است که دو ویژگی مشترک دارند: همه ی آنها شامل جنبه ای از یک ساخت اجتماعی هستند و کنش های معین افرادی را که در درون ساختار هستند را تسهیل می کنند. سرمایه ی اجتماعی، همچون شکلهای دیگر سرمایه مولد است و دستیابی به هدفهای معینی را که در نبود آن دست یافتنی نخواهد بود، امکانپذیر می سازد. (کلمن، 1377: 462).
بر اساس تعریف اداره ی آمار ملی (2001)، سرمایه ی اجتماعی عموما به عنوان منبعی اجتماعی تلقی می شود که از طریق روابط رسمی و غیر رسمی میان افراد یک جماعت ساخته می شود و مختصات اصلی آن عبارتست از: شهروندی، مناسبات همسایگی، اعتماد، ارزشهای مشترک، درگیری در جماعت، داوطلبی، شبکه های اجتماعی و مشارکت مدنی (عاملی، 1388: 31-30).

بیان مصادیق:
در این بخش از نوشتار حاضر به برخی از عرصه هایی پرداخته می شود که در آنها روابط و مناسبات اجتماعی شکل گرفته و بازتولید می شوند و بدین ترتیب شکل دهنده ی نوعی هویت جمعی و سرمایه ی اجتماعی هستند که خود عاملی است برای ایجاد سبک زندگی خاص.

حوزه ی عمومی:
لغت عمومی که از واژه ی لاتین populous به معنی «مردم» گرفته شده، معانی گسترده ای دارد که از یک گروه کوچک آغاز شده و تا کل بشریت را در بر می گیرد. به دلیل ابهاماتی که در تعریف این واژه وجود دارد عرصه ی عمومی نه بر اساس تعریفی که نهادهای حکومتی از آن ارائه می کنند بلکه آن طور که درون جامعه عملا تجلی می یابد، در نظر گرفته شده است. در اینجا عرصه ی روابط بین شخصی بجای روابط غیر شخصی که بیشتر در رابطه با حکومت مطرح می شود، مورد توجه است. دیوید هیوم و آدام اسمیت این جهت گیری را مثبت ارزیابی کرده و معتقد بودند با این روند " امکان این فراهم شد که توده ی چهره های نا آشنای غریبه ها به صورت «تماشاگران بی طرف» در آیند تا «جذبه ی عشق افراطی به خود» و خود پرستی را قدری کنترل کنند" (مدنی پور، 1387: 138).
فضا را می توان به دو بخش خصوصی و عمومی تقسیم بندی کرد و شهر ترکیبی از این دو فضاست که به گونه ای پیچیده در یکدیگر تداخل یافته اند."  فضاهای خصوصی در فاصله ی اندک از فضاهای عمومی قرار گرفته اند و به این ترتیب افراد می توانند به سرعت در این فضاها، جابجا شوند. این امر می تواند هم به نوعی امتیاز و هم نوعی مشکل در شهر به حساب آید. امتیاز از آن رو که فرد می تواند خصوصی بودن را برای خود انتخاب کرده و تنها در موارد علاقه مندی خود وارد فضای عمومی شود. ورود به فضای عمومی در شهر لزوما سبب از میان رفتن ناشناسی افراد نخواهد شد زیرا تماس ها در فضای عمومی شهر، تماس های اتفاقی و کوتاه مدت و گذرا هستند. اما مشکل از آنجا ناشی می شود که به هر دلیل خصوصی بودن فضاها نتواند در برابر نفوذ فضای بیرونی تاب آورد و افراد ناچار باشند به رغم علاقه ی خود دائما فضاهای عمومی یا اثرات بیرونی فضاهای خصوصی را تحمل کنند. اما تا آنجا که فضای خصوصی بتواند در حد خود حفظ شود، شهر می تواند به شکل آرمانی باقی بماند. به عقیده ی جین جیکوبز پیاده روهای شهری، کارکرد ایجاد جو اعتماد و نزدیکی بین افراد و صمیمیت یک محله را بوجود می آورند بدون آنکه برای این افراد تعهدی ( به شکل همبستگی گروهی) ایجاد کنند. به عبارتی در پیاده روهای شهری افراد تا اندازه ای از « ناشناسی» خود بیرون می آیند بدون آنکه حوزه ی زندگی خصوصی خود را از دست بدهند در چنین شهر هایی همراهی هویت گروهی فرد در حرکات کالبدی او در شهر سبب می شود که نوعی کنترل اجتماعی سنگین بر وی همواره باقی بماند( فکوهی، 1383: 245-244).
در دیدگاه کوین لینچ پیاده روی شهری در کنار دیگر عناصر همچون خیابان، جاده و هر نوع مسیری، آن چیزی را تشکیل می دهند که او راه می نامد: " راه که ممکن است خیابان، پیاده رو، جاده، خطوط زیرزمینی، تراموا، خطوط راه آهن و ... باشد مسیری است که حرکت بالفعل یا بالقوه از طریق آن صورت میگیرد" ( لینچ، 1381: 148). به اعتقاد لینچ آنچه ممکن است به تعمیم آن امیدوار باشیم ابعاد عملکردی است، یعنی خصوصیات قابل تشخیص معینی از عملکرد شهر ها که عمدتا به کیفیت فضایی آنها مربوط بوده و دارای مقیاس های قابل اندازه گیری می باشند. 5 محور عملکردی که لینچ برای شکل فضایی شهر ها در نظر گرفته است شامل سرزندگی، معنی، تناسب، دسترسی و نظارت و اختیار هستند. این محورها برای اینکه راهنمای مفیدی برای سیاستگذاری باشد باید دارای خصوصیاتی باشد که از جمله:
1-    توجه به شکل فضایی شهر با توجه به ماهیت انسان ها و فرهنگ آنها، 2- حتی المقدور کلی باشد و در عین حال ارتباط صریحی با جنبه های خاصی از شکل داشته باشد، 3- با فرضیات معقول بتواند با اهداف و ارزشهای فرهنگی مرتبط شود، 4- محور ها زمانی کاربرد دارند که ارزشها متفاوت و یا در حال تکاملند، 5- خصوصیات در صورت امکان مستقل از یکدیگر باشند ( لینچ، همان: 152-145).
هابرماس معتقد است که پارادایم مراودات و تعاملات اجتماعی در چارچوب فعالیت های کوچک مقیاس بازار شکل گرفته و اکنون توسط ارتباط های غیر شخصی و پیچیده بویژه در فضای الکترونیکی جایگزین شده است. "به رغم این انتقادات و با توجه به ظهور مراودات و تعاملات غیر شخصی، برقراری ارتباط رودررو و شخصی همچنان به عنوان قویترین شکل ارتباطات پا بر جا مانده است" (مدنی پور، 1387: 141).
در واقع تفکیک محیط زندگی به عرصه های خصوصی و عمومی از مؤلفه های کلیدی است درباره ی اینکه چگونه اجتماع خود را سازماندهی کنیم. این تقسیم بندی از قدیمی ترین سکونتگاهها تا کلانشهر های کنونی، قابل مشاهده بوده است؛ تقسیم بندی که هم ارتباطات اجتماعی را منعکس می کند و هم به آن شکل می دهد. اما این تقسیم بندی ساده و صرفا متضاد نیست بلکه طیف وسیعی را در بر می گیرد که دامنه ای از خصوصی ترین تا عمومی ترین عرصه های جامعه و فضای شهری است. در واقع نحوه ی تفکیک فضا و همینطور رابطه بین عرصه های عمومی و خصوصی انعکاسی از روابط اجتماعی بوده و شاخص چگونگی و نحوه ی سازماندهی اجتماع است. بنابر این تفکیک فضا و اجتماع به عرصه های عمومی و خصوصی بر حالت روحی افراد تأثیر می گذارد، به رفتاری وی نظم می بخشد و ساختاری با دوام بر جوامع بشری و فضاهایی که این جوامع را در اختیار خود میگیرند، می افزاید.
در فضاهای شهری و یا غیر شهری همواره مکانهایی وجود دارند که هویت آنها به همگان مربوط است و به نوعی در مالکیت سمبلیک همگان قرار دارند. این فضاها قلمروها و یا حوزه های عمومی هستند که در صورتیکه تحت نظارت خود شهروندان باشند عامل بسیار مهمی در جهت ایجاد روابط اجتماعی هستند. میزان امنیت و نظارت اجتماعی بر فضا و همچنین تنوعات کارکردی و سمبلیک موجود در فضا عاملی است که بر استفاده ی فعالانه از فضا و افزایش حس تعلق به آن تأثیر مستقیم و بسزایی دارد. بنابراین قلمروی عمومیِ دموکراتیک، به جای یکدست سازی و ایجاد هویت‌های متحدالشکل، به استقبال «تنوع» می‌رود. جین جیکوبز منتقد سرسخت برنامه‌ریزی‌های کلان و یگانه‌ساز برای کلان‌شهرها، به استقبال «تنوع» می‌رود و از آن به عنوان «راه حلِ» بازگرداندن نشاط و سرزندگی به شهرها نگاه می‌کند. وی در کتاب «مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی»، با نگرشی کاملا دموکراتیک «تنوع» را یکی از شرایط کمک به حیات کلان‌شهرها می‌داند. تا جایی که برای نجات کلان‌شهرهای مدرن از سکون و مرگی که آنها را تهدید می‌کند، استفاده از «عناصر خُرد» شهری را توصیه می‌کند: «تنوعِ کسب و کارهای شهر، شامل همه اندازه‌های گوناگون می‌شود. اما تنوع، بیشتر به معنای نسبت بالای عناصر خُرد است. یک صحنة شهری، عمدتا به فضیلتِ مجموعة فراوان عناصر خُردِ خود سرزنده است» (جیکوبز، 1386: 156).
جیکوبز مدعی بود که " شهرهای سالم و بانشاط، شهرهای ارگانیک، خود جوش و خوش اقبالند. آنها بر پایه ی تنوع اقتصادی، انسانی و معماری، جمعیت های متراکم و اختلاط کاربری ها می بالند نه بر مبنای برنامه های به سامان شده ی توسعه ی مجدد که به نام زاغه روبی یا زیبا سازی شهری، کل محلات را به  همراه پارک ها و میادین مشخص  آن دگرگون کند".
 به اعتقاد او وقتی با شهر سر و کار داریم، سر و کارمان با زندگی آن هم مشکل ترین و بارز ترین صورت آن است. از همین رو در طرح شهر محدودیتی موجود است که آن را از طرح یک اثر هنری متمایز می کند. " در سامان دادن به شهر، به هنر احتیاج داریم؛ همان گونه که در سایر عرصه های زندگی به آن محتاجیم، برای اینکه بتوانیم زندگی را درک کنیم و برای اینکه رابطه ای که بین زندگی هر یک از ما و زندگی برون از عرصه ی حیات ما موجود است، روشن گردد و یا اصلا شاید، بیشتر بدین دلیل به هنر احتیاج داریم که از انسانیت خود مطمئن شویم."( مزینی: 148).
جیکوبز نیز همچون کوین لینچ توجه خاصی نسبت به خیابان ها داشت لینچ راه ها را مهمترین عامل سازمان یافته در نقشه پردازی ذهنی انسان می داند.  جین جیکوبز در این ارتباط می گوید: " فکر کردن به شهر یعنی به تصویر در آوردن خیابان های آن".
به واقع تقاضای چنین مطالبه‌ای از قلمروی همگانی و روزمره، همان عمل «خود آگاه» کردن‌ این حوزه است. آگاه به سرشت اجتماعی و هستیِ انضمامیِ آن؛ آگاه به این مسئلة مهم که جهانِ اجتماعی، چه در هیئت کالبدی شهرها باشد، و چه در ساختار صوری قلمروهای فرهنگی، هنری، علمی، ....، و مسلماً روابط اجتماعی موجود در آن، تنها از طریق فرایند «سرشت اجتماعی» و هستی انضمامی انسان در جهان بوجود می آید و آگاهی از این وضعیت سبب می شود تا شرایط دموکراتیک را در بطن هستیِ جامعه و روابط اجتماعی آن ببینیم.
یکی از راههای افزایش حضور شهروندان در عرصه های عمومی تشویق افراد به طی مسیرهای پیاده برای دسترسی به نیازهای روزمره و گذران اوقات فراغت، از طریق دشوار و یا ممنوع نمودن حرکت سواره ها در سطح محله است. در حال پیاده زمان و مقدار تماس افراد با محیط افزایش می یابد. این قابلیت اگر با توقف و مکث توأمان باشد، تشدید می گردد. از طریق تجهیز مبلمان شهری، ایجاد فضاهای سبز همچون پارکها و بوستانها و میادین، ایجاد تنوع در چشم اندازها و مناظر شهری و تشویق افراد به فعالیتهای غیرحرکتی نظیر نشستن، ایستادن و کاستن از سرعت حرکتشان با جذاب نمودن فضاها، می توان حضور شهروندان در عرصه های عمومی را پررنگ تر نمود.
بدین ترتیب هر کس به واسطه ی حضور همسایه و یا دوست، بهانه و انگیزه ی بیشتری برای خروج از عرصه ی خصوصی و شکل دادن به روابط اجتماعی در عرصه ی عمومی، پیدا می کند. در این صورت سبک زندگی افراد بر اساس حضور در عرصه های عمومی و عملکردهای مرتبط با آن همچون پیاده روی، خرید، تفریح، گفتگو و ... شکل می گیرد.
در شهر تهران بیش از 10 میلیون نفر زندگی می کنند اما وقتی به آن می نگریم، این شهر تنها برای خودروها ساخته شده و عابران و پیادگان در آن جایی ندارند. این در حالی است که شهر متعلق به شهروند و پیاده است و باید متناسب با سبک زندگی شهروندی و نیازها و تجهیزات مرتبط با آن طراحی شود. در واقع بایستی به سبک زندگی پیاده در عرصه های عمومی شهر توجه کرد تا هم شهروندان زندگی روزمره خود را بگذرانند و هم فضاها، معماری، معابر و گذرگاههای فرهنگی، هنری و زیارتی شهر را ببینند و لذت ببرند.
شهر پیاده امروز در جهان مفهومی جا افتاده است و در چارچوبهایی چون توسعه ی پایدار و شهر سالم، تعریف می شود که در تقابل با نظریات مرتبط با موتوریزه کردن شهرها است. با حضور مستمر در شهر پیاده و تداعی فضاها و عرصه های مختلف آن در ذهن بیننده، این حوزه های عمومی می توانند به یک خاطره ی جمعی بدل شوند، در واقع با هر بار حضور در یک فضا خاطره ای خاص با رنگ و بویی تازه در ذهن تداعی می شود.
 برخی از فضاها و رویدادها با روابط مخصوص چنان به هم پیوستگی پیدا می کنند که هر گاه یکی از آنها به دلیلی در تماس عینی یا ذهنی با فرد قرار گیرد، دیگری را تداعی می کند. یکی از مثالهای بارز در شهر تهران خیابان ولیعصر است که فضای به نسبت مناسبی را برای پیاده ها فراهم آورده است. خیابان ولیعصر فضای شهری پویایی است که خاطرات شهروندان تهرانی در آن شکل گرفته است. این خیابان با توجه به قرار گرفتن طیف وسیع و متنوعی از کاربریها در مجاورت آن، از جمله امکان حرکت روان پیاده، فضای سبز، جریان آب و وجود مناظر طبیعی، محیط شهری سرزنده و با نشاطی را بوجود آورده است. مراکز فرهنگی، فراغتی، آموزشی و هنری همچون کافه ها و کافی شاپها، تئاتر شهر، هنرستان موسیقی، مراکز خرید و ... با قرار گرفتن در این مسیر امکان تولید و بازتولید بسیاری از روابط اجتماعی را فراهم می آورند و هر یک به نوبه ی خود شکل دهنده به سبک و شیوه ی زندگی خاص هستند و سلایق و ذائقه های ویژه ی خود را ایجاد می کنند. به عنوان مثال افرادی که به تئاتر شهر یا کافه می روند کتابهای خاص مرتبط با رشته و علایق خاص هنری و یا روشنفکری خود مطالعه می کنند، پاتوق ها و محفلهای ویژه ی خود را دارند، سبک موسیقی تقریبا مشابهی را می پسندند و ... .
به هر ترتیب زندگی پیاده در شهر علاوه بر ابعاد زیست محیطی و سلامت شهروندان، نقش پر رنگی را در ابعاد اجتماعی و فرهنگی ایفا می کند. پیاده راهها، فضاهای تعاملی انسانها با یکدیگر هستند و گسترش این فضاها می تواند سبک زندگی پیاده را در شهر شکل دهد. در نتیجه افراد کمتر از خودروهای شخصی خود استفاده می کنند، ساعات مختلفی از روز بویژه صبح زود، بعداز ظهرهای خنک بهار و تابستان و اواخر شب را به پیاده روی و گردهمایی های دوستانه بخصوص در پارکها، اختصاص می دهند، برای سلامت جسمی و روحی خود اهمیت بیشتری قائلند، روابط اجتماعی و شیوه های برقراری این روابط را توسعه می بخشند که در این صورت می توان انتظار داشت که بسیاری از آلام شهری التیام یافته و نشاط اجتماعی و تعاون و همکاری ارتقاء یابد. در واقع در زندگی شهری وقتی پیاده ها و عابران اغلب ناشناس یکدیگر را می بینند، همکاری و محبت و تعامل شکل می گیرد. زمانی می توانید این احساس را بهتر درک کنید که با شخصی که عینک دودی بر چشم دارد وارد گفتگو و تعامل شوید، حس زیاد خوشایندی نیست زیرا تماس چشمی سبب انتقال بسیاری از احساسات و عکس العمل ها می شود و این امر روابط اجتماعی بهتر و آسانتری را شکل می دهد. در نهایت اینکه گسترش زندگی پیاده و سبک زندگی مبتنی بر آن در شهر گام مهمی در تکمیل فرآیند توجه به هویت جمعی و محلی و احیای هویت تاریخی و فرهنگی شهر است.

حوزه های همسایگی:
بررسی کالبدی فضا بدون در نظر گرفتن محتوای اجتماعی و بازنمایی هایی که شهرنشینانش از آن دارند میسر نخواهد بود. شهر در واقع یک صورت فیزیکی است که با کنش جمعی معطوف به پدیده های بازنمایی ساخته می شود. مجاورت مکانی گروههای اجتماعی این لزوم را ایجاد کرده که به مطالعه ی روابط میان فضاهای فیزیکی و گروههای اجتماعی پرداخته شود. نزدیکی و تماس های همسایگی پایه و اساس ساده ترین صورت ها و ابتدایی ترین انجمن ها است که در سازمان زندگی شهری با آنها سرو کار داریم. واقعیت جغرافیایی محله پیچیده است اما واقعیت جامعه شناختی و انسان شناختی آن به مراتب پیچیده تر است. محله بیشتر اجتماعی است تا طبیعی، زیرا، محله با نظم اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی شکل می گیرد و در بسیاری از سازمان های شهری امروزی شاهد فعالیت های اجتماعی و الگوهای زندگی محله ای هستیم. امروز بیشتر شهرها در برابر میراث سنگین صنعتی زدایی و گریز منابع اقتصادی معیشتی قرار گرفته اند. این ها مشکلات شدیدی هستند که سرمایه جماعتی بالاتر وابسته به شبکه همسایگان محله می تواند آن ها را سبک تر سازد.
هانری لفبور معتقد است که " محله بوسیله ی نیروهای اجتماعی سازمان می یابد که به ارائه ی الگوی شهر مبادرت کرده و موجب توسعه ی آن می شوند، لذا محله یک شکل سازمانی فضا و زمانی شهر است. بین فضاهای اجتماعی چند گانه و متنوع آن با توجه به نهادها و مراکز فعال حداقل اختلاف وجود دارد. از این رو، بین فضای ارضی و فضای اجتماعی آن، رابطه ی دوجانبه ای برقرار است" (ربانی، 1381: 156-155). محله دارای ابعاد وجودی، اجتماعی و نمادی است، برای شهروندان محله مفهومی خاص دارد که می تواند در ابعاد و سطوح مختلف مورد بررسی قرار گیرد.
در گذشته بسیاری از نظام های اجتماعی بر روابط خویشاوندی، قومی، قبیله ای، آیینی،  مذهبی و مانند آن استوار بود و گونه ای از واحدهای اجتماعی- شهری موسوم به محله شکل گرفته بود که کارکردهای بسیار مهمی در عرصه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی داشت. هر واحد دارای نوعی سازمان اداری- اجتماعی بود که به طور معمول یک فرد به عنوان کدخدا یا بزرگتر محله به بسیاری از روابط اجتماعی و اداری و در مواردی به بعضی ارتباطات های اجتماعی- اداری بین مردم و نظام حکومتی رسیدگی می کرد و برخی از داوری ها و مسایل بین مردم محله را مورد رسیدگی و توجه قرار می داد و در امور اجتماعی مرجع مردم محله به شمار می آمد بر همین اساس در زمینه های اجتماعی و اقتصادی همکاری هایی بین ساکنان یک محله وجود داشت و چون نظام سکونت در شهر و استقرار خانوارها در شهر و محله ها فقط بر پایه‌ی پایگاه ها و امکانات اقتصادی استوار نبود بلکه بیش از آن به روابط خویشاوندی، قومی و فرهنگ متکی بود، به همین سبب در بیشتر موارد در محله های مسکونی نوعی تنوع از لحاظ جایگاه اقتصادی افراد و خانوارها وجود داشت که به صورت معمول در هر محله عده ای با امکانات مالی مناسب عده ای با امکانات متوسط و در برخی محله ها نیز عده ای از افراد کم درآمد وجود داشتند و طبق یک سنت کهن تامین بخش مهمی از نیازهای عمومی ساکنان محله و سرمایه گذاری لازم برای بعضی از تاسیست تجهیزات و فضاهای عمومی مانند آب انبارها، سقاخانه، مسجد و مانند آن بر عهده اعیان و ثروتمندان محله یا کسانی که امکانات بیشتری داشتند، بود البته در بعضی از موارد از مشارکت عمومی مردم محله نیز استفاده می شد. نحوه توزیع جمعیت در همه شهرهای کشور یکسان نبود و در بعضی از شهرها برخی از محله ها به قشرهای ثروتمندتر و شماری از آنها به قشرهای کم درآمدتر اختصاص می یافت اما به صورت معمول و در حالت عمومی نظام محله بندی های شهری هیچگاه تنها به عوامل اقتصادی بستگی نداشت. از لحاظ کالبدی نیز صحنه دارای محدوده مشخص و معینی بود و مهمتر از آن دارای مرکز، تاسیسات و فضاهایی مخصوص افراد محله بود. این فضاها به شکل های بسیار متنوع و متناسب با شرایط آن زمان برای قشرهای مختلف سنی و جنسی فضاها و محدوده هایی کمابیش تعریف شده ای داشت. بچه ها با هم سالان خود بازی می کردند و مفهوم همه محله ای از دوران کوچکی در ذهن آنان جای می گرفت. جوانان در هنگام شادی و عزاداری و در جریان ورزش های باستانی و مراسم اجتماعی با هم تعامل داشتند. افراد میانسال در مناسبت های اجتماعی و به ویژه در تشکیلات صنفی مشارکت داشتند و زنان و افراد سالخورده و بزرگسال نیز در شماری از فعالیت های عمومی و گذران فراغت با یکدیگر معاشرت داشتند ضمن آنکه نوعی رابطه عمودی نیز بین بشرهای مختلف سنی و نیز گروه های جنسی وجود داشت افراد سالخورده در قهوه خانه یا در محل دیگری در مرکز محله دور هم جمع می شدند. ورزشکاران و پهلوانان در زورخانه و سایر محل ها و بقیه قشرها هم هر کدام فضاهای عینی و اجتماعی خاص خود را داشتند و به این ترتیب محله به عنوان یک واحد اجتماعی- شهری هم در عینیت وجود داشت و هم در ذهن افراد.
در گذشته به طور معمول عرف برای محله ها تعریف شده بود و سیاست مداخله  کارکرد فراوانی داشت و به طور کلی محله فضول و مداخله گر بود و به طور مستقیم و یا غیر مستقیم در کار ساکنان سرک می کشید. از کوچکترین حرکات و رفتار مردم سر در می آورد و مجازات های خاص خود از جمله طرد کردن و انزوای فرد و یا خانواده‌ی فرد تخطی کننده از عرف، توسط هم محله ای ها بود. لذا می توان ادعا کرد که آزادی برای تمام مردم تعریف نشده بود و افراد می بایست در کنترل اجتماعی دائمی زندگی می کردند.
"خانه ها از بیرون زاهدانه بودند اما از درون وظیفه ای دیگر داشتند. «چهاردیواری اختیاری» در محله معنا پیدا می کرد. محدود شدن افراد در چارچوب عرف، خانه ها را به مکانی برای بازسازی روانی و فشار اجتماعی تبدیل می کرد تا امکان ادامه‌ی حیات باقی بماند. اما همانند هر پدیده ای که دچار تغییر و تحول می شود، محله نیز نتوانست در مقابل دگرگونی هایی که در پی نیازهای جدید روی دادند، دوام بیاورد. تحولات علمی و فناوری جدید و فرهنگ نوین تولید و مصرف به همراه گسترش روابط ملی و فراملی و تعاملات اجتماعی، زندگی از درون خانه ها به بافت محله ها کشیده شد"( خاکساری، 1388: 136-135). در شهرهای امروز ممکن است محله به عنوان یک واحد شهری هنوز در ذهن گروهی از مردم وجود داشته باشد اما در واقعیت اجتماعی و شهری دیگر هیچ یک از روابط و ساختارهای اجتماعی گذشته به صورت پیشین وجود ندارد و واقعیت ها ساختارها و روابط نوینی پدید آمده که لازم است برای آن تعریف و محدوده ای جدید جستجو کرد و متناسب با آن به طراحی و سازماندهی روابط و سپس فضاهای مناسبی پرداخت. ساختار، روابط و فضاهایی که با نیازها، خواسته ها و امکانات دنیای امروز و سبکهای جدید زندگی نوین سازگاری و انطباق داشته باشد.
به هر شکل نوع روابط میان همسایگان و اهدافی که شهروندان از ایجاد تعاملات اجتماعی دارند متفاوت از گذشته است و جریان مدرنیته در کشور ما تأثیر زیادی بر نوع روابط و میزان آنها داشته است و علاوه بر این ساختار کالبدی شهرها و محله ها را نیز تغییر داده و بی شک این شکل از ساختار بر روابط تأثیر گذاشته است. به عنوان مثال در حال حاضر در بسیاری از محله های شهر تهران حوزه های همسایگی بر اساس الگوی شطرنجی شکل گرفته اند که بر اساس آن حوزه هایی از همسایگی میان خیابان های اصلی و فرعی شکل می گیرد و در این الگو شهر فاقد معابر تنگ و قدیمی است. در الگوی شطرنجی شهر مجموعه ای از مجموعه های همبسته می شود که می توانند تا بی نهایت در کنار یکدیگر قرار گیرند. این الگو بر خلاف شهر سنتی در غرب و مراکز شهر های بزرگ صنعتی، دیگر راه حلی با تراکم سنگین و کم و بیش ارگانیک نیست بلکه استقرار واضح و تفکیک شده را پیشنهاد می کند. در این الگو طبیعت امکان رشد و گسترش بیشتری می یابد و استقرار فضای آزاد با سبزی بسیار و فضاهای خالی از سکنه، با این الگو میسر می شود. بدین ترتیب امکان این فراهم می آید که همسایگان و بویژه آنها که از آشنایی بیشتری نسبت به یکدیگر برخوردارند زمان مشخصی همچون بعدازظهرهای خنک تابستان را برای گرد هم جمع شدن و برقراری تعاملات اجتماعی و گفتگو در این فضاهای سبز مشخص کنند و اوقات فراغت خود را در کنار یکدیگر بگذرانند. با عدم استقرار این فضاهای طبیعی در بین حوزه های همسایگی مبتنی بر الگوی شطرنجی در نتیجه روابط میان همسایگان کمتر خواهد بود و در موارد بسیاری فقط محدود به سلام و علیک آن هم بین همسایگان قدیمی محله می شود. امکان این وجود دارد که بخصوص خانمهای همسایه برای بودن در کنار یکدیگر زمانهایی را برای رفتن به خرید، پیاده روی، کلاسهای آموزشی و ورزشی و ... ترتیب دهند و بدین ترتیب نوع سبک زندگی تغییر خواهد کرد.
پیوندها و روابط اجتماعی که بویژه بین همسایگان قدیمی وجود دارد می تواند عاملی در جهت کسب سرمایه ی اجتماعی، فرهنگی و همچنین اقتصادی باشد. به عنوان مثال جلسات مختلف همچون میهمانی ها، روضه، مولودی، سفره و ... که میان خانم های همسایه برگزار می شود علاوه بر گسترش دامنه ی روابط میان همسایگان، محیط اجتماعی غیر رسمی را شکل می دهد که سبب افزایش حس اعتماد و دوستی بین همسایگان شده، التزامهایی را برای آنان بوجود می آورد و همچنین باعث ایجاد حس تعلق نسبت به این فضاها در بین خانم های همسایه می شود. اینگونه مراسم به صورت دوره ای و با سبک و سیاق خاص برگزار می شوند و زمینه ی لازم را برای شکل گیری روابط همسایگی و تداوم آن فراهم ساخته و همچنین سبک زندگی خاص در بین اعضای آن ایجاد می کنند. به عنوان مثال در این جلسات عموما خانم های با پوشش چادر شرکت می کنند و دعا و قرآن خوانی بخش اصلی این مراسم به شمار می آید و بنابراین خانمها برای قرائت دعا و قرآن بایستی آمادگی لازم را داشته باشند و در واقع در منازل خود تمرین قرائت کنند. بنابراین سبک زندگی خانمهایی که در این جلسات شرکت می کنند تقریبا مشابه است.
این روابط علاوه بر این شکل دهنده ی نوعی سرمایه ی اقتصادی نیز هست. در مواردی صندقهای قرعه کشی بین همسایگان شکل می گیرد که از طریق آن طی هر ماه مبلغی به یکی از خانم ها که در قرعه کشی ماهانه برنده شده باشد پرداخته می شود. نحوه ی گرد آوری پول ها بدین شکل است که تعدادی از زنان همسایه و فامیل که در جلسات حضور داشته و یکدیگر را می شناسند و به هم اعتماد کافی دارند مبلغ مشخصی را هر ماه به این صندوق واریز می کنند و هر ماه شخصی  به صورت شانسی در این قرعه کشی برنده می شود. اینکه این تعداد افراد بایستی از یکدیگر شناخت کافی داشته باشند بسیار مهم است زیرا به جز حس اعتماد نظارت دیگری به صورت قانونی برای امنیت و حفظ این پول ها وجود ندارد. بدین ترتیب از طریق تعاون و همیاری که بین زنان همسایه و یا آشنایان سرمایه ی اقتصادی برای آنان حاصل می شود که می توانند از آن در زمینه های مختلف استفاده کنند. در واقع این صندق های قرعه کشی بین همسایگانی شکل می گیرد که به خوبی یکدیگر را می شناسند و به یکدیگر اعتماد کامل دارند، همچنین فردی مسئول حفاظت و رسیدگی به این صندق است که همه ی همسایگان به وی اعتماد داشته و بین اعضا از اعتبار کامل برخوردار است.
علاوه بر صندق های قرعه کشی بدین شکل که اغلب در محله های قدیمی و محله هایی که اکثریت همسایگان از یکدیگر شناخت کافی دارند (همچون حوزه های همسایگی که اکثریت اعضای آن از یک قومیت و زبان بوده و یا به هم پیوند دور و نزدیک خویشاوندی دارند) شکل می گیرد، جلسات این چنینی بین خانمهای همسایه و یا آقایان می تواند زمینه ای برای جمع آوری کمکهای نقدی و یا غیر نقدی برای افراد تهیدست و فقیر محله و فامیل، باشد. به عنوان مثال در محله ی شریعتی (واقع در منطقه ی 19 تهران) اکثریت جمعیت محله را ترک زبانها تشکیل می دهند. در این محله مراسمی با عنوان احسان برگزار می شود که برآمده از روابط اجتماعی غیر رسمی بین اعضای یک محله است. این مراسم علاوه بر سه روز یا ده روز اول محرم در روز اربعین حسینی نیز صورت می گیرد. در مراسم احسان تمامی کسانی که حاجت خود را از امام حسین گرفته اند نذری می دهند. این نذری بویژه بین خانم ها بیشتر آش رشته یا آش محلی اردبیل و حلیم است که در ظروف مسی بین میهمانان تقسیم می شود. علاوه بر این در مساجد و هیئت ها نیز غذای نذری همچون چلوگوشت و برنج و خورش میان عزاداران که افراد فقیر را نیز شامل می شوند تقسیم می شود. این مراسم ها بویژه دلیلی برای دور هم جمع شدن افراد محله، فامیل و همسایه است و همین خود سبب جویا شدن حال و احوال یکدیگر و آگاه شدن از ناتوانی های مالی برخی از همسایگان فقیر تر است. کمک های نقدی برای کمک به این قشر مستمند توسط بانی مجالس و ریش سفیدان و معتمدان محله جمع آوری می شود.
مساجد و هیئتها و حسینیه ها بویژه در محله هایی که اکثریت اعضای آن را یک قومیت و یا طایفه ی خاص شکل می دهند، جایگاه قابل توجهی برای ایجاد روابط اجتماعی بین همسایگان و ایجاد سبک و سیوه ی خاص برای زندگی هستند. این مساجد همچنین می توانند برای افرادی از قومیت خاص که در آن شرکت می کنند به عنوان یک سرمایه ی اجتماعی محسوب شوند. به عنوان مثال در ایام محرم شیوه های عزادرای، نوحه سرایی، نوع دسته های عزاداری و یا پوشش خاص، همگی تعیین کننده و نشانه ای از یک قومیت و طایفه در محله هستند. بسیاری از افراد شرکت کننده در این دسته جات عزاداری، از کودکان و نوجوانان و جوانان گرفته تا کهنسالان حداقل طی ماه محرم از سبک زندگی خاص، از نوع پوشش و موسیقی که به آن گوش می دهند گرفته تا روابط اجتماعی، پیروی می کنند.
علاوه بر این در محله های با پیش زمینه ی قومیتی و زبانی خاص روابط اجتماعی غیر رسمی که بین ساکنین وجود دارد قابلیت تبدیل شدن به روابط اجتماعی رسمی را دارد. به عنوان مثال در انتخابات شورایاری محله افرادی بیشترین رأی را کسب می کنند که از یک تعلق قومیتی و زبانی خاص که در محله حاکم است، برخوردار باشند. پس از کسب آراء لازم نیز از این افراد انتظار می رود که در مناسبات اداری به قول معروف کار اعضای هم طایفه ای خود را زودتر راه بیندازند. بدین ترتیب پارتی بازی که همان تبدیل روابط و مناسبات اجتماعی غیر رسمی به رسمی است به جزء جدایی ناپذیر در امورد اداری و اجرایی از یک محله و شهر گرفته تا یک کشور بدل می شود.
محله های قومی و طایفه ای و همچنین محله های قدیمی سنتی تر و مذهبی تر هستند، ازدواجها عموما در داخل خود اعضای هم طایفه ای و خویشاوند شکل می گیرد و نظارت اجتماعی بالایی بر روابطی که در محله شکل می گیرد وجود دارد. در این محله های درگیری بر سر مسائل قومی و ناموسی زباد اتفاق می افتد و روابط دختر و پسر در آنها بسیار محدود است. بنابراین اینگونه روابط در محیطهای خارج از محله شکل می گیرند و امکان به انحراف کشیده شدن این روابط بسیار بیشتر از محله های با محدودیت و نظارت اجتماعی کمتر است.

منابع:
1.    جیکوبز، جین (1386). مرگ و زندگی در شهر های بزرگ آمریکایی، ترجمه ی حمیدرضا پارسی- آرزو افلاطونی، تهران، دانشگاه تهران
2.    خاکساری، علی (1388) با همکاری امیر شکیبا منش و مهشید قربانیان، محله های شهری در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران    
3.    جنکینز، ریچارد (1381). هویت اجتماعی، تورج یار احمدی، تهران، شیراز
4.    ربانی، رسول (با همکاری فریدون وحیدا).  جامعه شناسی شهری، تهران، سمت، 1381
5.    عاملی، سعیدرضا (1388). شبکه های علمی مجازی، تهران، پژوهشکده ی مطالعات فرهنگی و اجتماعی
6.    فکوهی، ناصر (1383). انسانشناسی شهری، تهران، نی
7.    لینچ، کوین. تئوری شکل شهر، ترجمه ی سید حسین بحرینی، تهران، دانشگاه تهران، 1381
8.    مدنی پور، علی (1387). فضاهای عمومی و خصوصی شهر، فرشاد نوریان، تهران، شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری

9.    فیلد، جان (1386). سرمایه ی اجتماعی، غلامرضا غفاری و حسین رمضانی، تهران، رشد
10.    کلمن، جیمز (1377). بنیادهای نظریه ی اجتماعی، منوچهر صبوری، تهران، نی
11.    مزینی، منوچهر، مقالاتی در باب شهر و شهر سازی، انتشارات دانشگاه ملی ایران.
 
email:malihedargahi@yahoo.com

 دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294

 

Share this
تمامی حقوق این پایگاه برای «انسان شناسی و فرهنگ» محفوظ است.