منتسکیو: قانون به طور عام یعنی عقلانیت انسانی به مثابه عقلانیتی که [بتواند] بر تمام مردمان جهان حکم براند و قوانین سیاسی و مدنی هر ملتی نباید جز مواردی خاص باشند که این عقلانیت انسانی حکم می راند. (روح تلقوانین)
نفوذپذیریِ فضای خانگی
جدید بودن مطالعات انسانشناسی فضای خانگی باعث شده که هنوز این حوزه، مفاهیم و نظریات خاص خود را نداشته باشد. به همین جهت، استفاده از ابزارهای نظری مورد استفاده در سایر حوزههای مرتبط با آن توصیه شده است. یکی از این حوزههای نزدیک، مطالعات شهری است که از غنا و گستره قابلتوجهی برخوردار است. «محیطهای پاسخده» یکی از مفاهیم نظری رشته طراحی شهری است که گرچه به منظور تحلیل فضای عمومی زندگی انسانها تدوین شده ولی تاحدود زیادی قابلیت پیادهسازی در مورد فضای خانگی را نیز داراست.
این نظریه، در کتابی به همین نام معرفی شده، کتابی که توسط ای ین بنتلی، آلن الکک، پال مورین، سومک گلین و گراهام اسمیت در سال 1965 نوشته و حدود نیم قرن بعد، یعنی در سال 1386 توسط مصطفی بهزادفر ترجمه و توسط انتشارات دانشگاه علم و صنعت، روانه بازار کتاب فارسی شده است. نظریه محیطهای پاسخده، بر کیفیت محیطهای شهری متمرکز بوده و سعی دارد از خلال مفهوم پاسخدهندگی، به تحلیل و طراحی بهتر آنها بپردازد. در این کتاب، محیط پاسخده، «مکانی خوب برای مردم» توصیف شده و با هفت شاخص در ارتباط قرار گرفته است.
پاسخدهندگی یک محیط در گرو توجه داشتن آن به: «نفوذپذیری»، «گوناگونی»، «خوانایی»، «انعطافپذیری»، «تناسبات بصری»، «غنای حسی» و نیز «رنگ تعلق» است که ذیل هرکدام، توضیحات و تعاریف مفصلی آمده که اغلب، قابلیت بسط به فضای خانگی را نیز دارا هستند. یادداشت حاضر از بین این هفتگانه مفهومی تنها بر شاخص نفوذپذیری (Permeability) متمرکز شده است. این مفهوم در ادبیات طراحی شهری، به معنی تعداد راههای بالقوه عبور از یک نقطه به نقطه دیگر، به کار رفته و درواقع دسترسی یا عدم دسترسی مردم به یک مکان را تعیین میکند. این دسترسی میتواند به صورت جابهجایی فیزیکی و یا دیداری باشد که برهمین اساس، دو نوع نفوذپذیری «کالبدی» و «بصری» از هم متمایز میشوند.
نفوذپذیری کالبدی بیشتر به ورودیهای یک فضا (محل قرار گرفتن، تعداد، سهولت و...) متمرکز است ولی نفوذپذیری بصری، مدیریت و کنترل نگاه را مدنظر دارد. مفهوم کلیدی «محرمیت» ذیل همین بحث قرار گرفته و تاکید میشود که طراحی خوب باید بین عمومیت و محرمیت، ارتباطی معقول برقرار کند. شهرسازان از مفهوم نفوذپذیری، بیشتر در طراحی راهها و نیز بلوکهای ساختمانی استفاده میکنند و استدلالشان آنست که فضاهای مختلف شهر باید نفوذپذیری مناسبی داشته باشد تا استفادهکنندگان خود را گیج یا خسته احساس نکرده و قدرت جابهجاییهای بهتری بین فضاهای مختلف داشته باشند.
پس از این مقدمه کوتاه درباره پیشینه مفهوم نفوذپذیری در طراحی شهری، یادداشت حاضر، سعی بر واردسازی آن به حوزه فضای خانگی خواهد کرد. این مفهوم در ادبیات فضای خانگی میتواند برای اشاره به رابطه بین درون/ بیرون و تحلیل آن به کار گرفته شود. اینکه افراد به لحاظ فرهنگی، چه تیپی از این ارتباط را خواهانند؟ فضاهای واقعی آنها چه مدلی از ارتباط درون و بیرون را به آنها عرضه میکنند؟ احساس آنها در مورد این شیوه از ارتباط درون و بیرون چیست؟ آیا کارهایی برای کنترل یا تغییر آن صورت دادهاند؟ و سوالهای دیگری از این قبیل، ذیل مفهوم مذکور قابل طرح هستند. کنکاش در این مفهوم، به درک معنی فضای داخلی کمک کرده و ابعاد آنرا مشخصتر میسازد.
اما در اینجا لازم است مفهوم نفوذپذیری برای استفاده در تحلیل فضای خانگی، کمی بیشتر بسط داده شود. در خانه، علاوه بر نفوذپذیری کالبدی و بصری، میتوان از نشت دادههایی که به واسطه حواس دیگر انسان جذب میشوند نیز یاد کرد، از جمله نفوذپذیری «بویایی» و «صوتی». تحلیل نفوذپذیری فضای خانگی به همینجا محدود نشده و ابعاد پیچیدهتری پیدا میکند. ذیل این بحث، توجه به عناصر تعیینکننده این تیپ از نفوذپذیریها ضروری به نظر میرسد: درها، پنجرهها، ایوانها و بالکنها، ضخامت و جنس دیوارها و نیز طبقه ساختمان و موقعیت آن نسبت به سایر ساختمانهای مجاور از جمله موارد قابل بررسی هستند.
در مورد خانه همچنین باید نوع دیگری از نفوذپذیری را درنظر داشت که به واسطه تکنولوژی امکانپذیر شده و با انواع وسایل ارتباطی مانند تلفن، موبایل، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و... در ارتباط قرار میگیرد. این شکل از نفوذپذیری به مراتب از اشکال چهارگانه فوق جدیدتر و پیچیدهتر است و درک جدیدی از درون و بیرون را برای ساکنان به ارمغان میآورد.
یافتههای پژوهش نگارنده گویای آنست که اغلب افراد، عدم ارتباط درون و بیرون را مثبت ارزیابی نکرده و حتی با واژگانی منفی بیانش میکنند. برخلاف آنچه ممکن است تصور شود «درون»، فضایی نیست که به واسطه چهارچوبی از «بیرون» جدا شده و محدودهای مستقل و مجزا را تشکیل میدهد که فاقد هرگونه ارتباطی با بیرون است. افراد مورد مطالعه، هرگاه نفوذپذیری بصری خانه را مخدوششده احساس میکنند نسبت به آن واکنش نشان داده و با اصطلاحهایی چون «گرفته»، «خفه» و «بسته» فضای خانه را به نقد میکشند. تمثیل «قفس» یا «زندان» نیز در این موارد به کار گرفته میشود. همین موضوع در مورد نفوذپذیری صورتی هم صادق است. یک فضای خانگی ایدهآل از نظر آنها به هیچوجه، فضایی ساکت یا ناشنوا نسبت به بیرون نیست. آنها سکوت را با مفاهیمی چون تنهایی، ترس و مرگ، همرده قرار داده و طرد میکنند. چنانچه برخی مطالعات نیز نشان دادهاند که قرار دادن انسانها در محفظههایی کاملا عایق، ایجاد تیپهایی از استرس و ناراحتی را برایشان به همراه دارد.
همین موضوع به شکلی بارزتر در مورد نفوذپذیری کالبدی و بویایی و تکنولوژیک نیز صادق است. بااینحال افراد، هر تیپی از ارتباط درون و بیرون را نمیپسندند و ذیل انتقاداتی که به خانههایشان دارند موارد قابلتوجهی به همین موضوع اشاره دارد. یک فضای درونی خوب از نظر آنها محیطی است که در عین دیده نشدن و شنیده نشدن، امکان دیدن و شنیدن بخشهایی از بیرون (و نه همه آنرا) به آنها بدهد؛ بخشهایی که معنادار، لذتبخش و یا مورد نیاز هستند و عمیقا به واسطه فرهنگ تعیین میشوند.
نکته جالبتوجه دیگر در اینجا ارتباط بین برخی متغیرهای اجتماعی مانند جنسیت، سن، شغل و... با نفوذپذیریهای مطلوب برای افراد است. به عبارتی بهتر، نمیتوان از یک الگوی دقیق نفوذپذیری ایدهآل در یک فرهنگ صحبت کرد. افراد با قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف، تقاضاها و ذائقههای متفاوتی در این مورد پیدا میکنند. به عنوان مثال در پژوهش نگارنده دیده شد صدایی مانند صدای فروشندگان دورهگرد از نظر زنان خانهدار، صدایی مطلوب است چرا که امکان فراهم کردن مایحتاجشان را از در خانه و به شکلی راحتتر فراهم میکند و یا شنیدن صدای عابران و ماشینها در کوچه از نظر زنان خانهدار یا افراد مسنی که در خانه احساس تنهایی میکنند صدای خوبی است و معادل زندگی است. همچنین احساسات شخصی و حالات روانی فردی نیز در این امر موثرند. به عنوان مثال، افرادی که از ترسهای شدید درونی نسبت به عوامل ناشناخته فرامادی رنج میبرند با شنیدن این صداها از فضای درونی، احساس آرامش دارند و بنابراین، هیاهو حتی از نظر آنها میتواند صدای مطلوب به نظر برسد. در مقابل، کسانی که بدخواب هستند و یا تجربهشان از خانه، بیشتر استراحتگاهی است صداهایی از این دست را که در طول روز و به شدت شنیدهاند برنمیتابند و نامطلوب ردهبندی میکنند.
همچنین یک فرد در بازههای زمانی مختلف میتواند توقعات صوتی مختلفی از فضای خانگیش داشته باشد. به عنوان مثال، این فرد توضیح میدهد که چهطور زمان شاغل بودنش بر فضای خانگی کاملا ساکت و عایق نسبت به صداهای بیرونی تاکید داشته و با کنار گذاشتن کار و خانهنشین شدن، عکس این مطلب را خواهان است.
بنابراین کنترل نفوذپذیری فضای خانگی، امری ضروری است و همانطور که به عنوان مثال، سروصدا و غوغا میتواند باعث آزار شود، سکوت مطلق و نشنیدن صداهای شهری نیز برای برخی دیگر، رنجآور، ترسناک و حتی افسردهکننده است. پرسش اصلی در اینجا آنست که علیرغم این تفاوتهای فردی آیا همچنان میتوان از قواعدی عمومی برای نفوذپذیری فضای خانگی صحبت کرد؟ نقش فرهنگ در این موارد چیست؟ نفوذپذیری خانههای امروزی از نظر افراد چهطور ارزیابی میشود و آنها در مقابل این خانهها چه رویکردی دارند؟ اینها پرسشهایی هستند که موضوع یادداشتهای بعدی نگارنده را به خود اختصاص خواهند داد.
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294